Wednesday, June 21, 2006
#63758C
Scarlet@
1:53 PM
Friday, June 16, 2006
#63758C
در روزگارتاریک دستان احتیاج تصویر مرگ را رنگ میزنند ... در روزگار سخت چشمان احتیاج بی مردمک به سوی زمین خیره می شوند... در روزگار تاریک با خنده های تلخ راهی به سوی شادی باز نمی شود ... در روزگار سخت آغوش گریه ها بر بو سه ای( حتی سرد) باز نمی شود... چشمان من به سوی زمین است... تصویر مرگ را نقش می زنم ... خشکیده اشکی بر گونه ام ... سیلی ی لبخندی بر صورتم... روزگار سختیست... روزگار سختیست... . . .
Scarlet@
5:43 AM
Tuesday, June 13, 2006
#63758C
It's dark, foggy and cold floating through the universe I'm afraid that I'm doomed to float -forever in this loneliness- by somekind of curse
Suddenly stars begin to shine and make that I see more clearly I overcome my fear for the unknown and follow their path to my destiny
Although the fog sometimes blur my way and still cover me over with doubts I'm convinced that I'll reach the sun -one day- I hate Loneliness I LOve Sunny Days
Scarlet@
8:10 PM
#63758C
در ميانه راهروهاي تاريك دستي كنار نيمكت خاك مي خورد
دستي به انتظار
دستي به روي دست
خاك مي خورد
اينجا زمان به ساعت مرگ در گور است
اينجا دقيقه هاي معجزه هميشه ساكتند
گل در ميان لبانت
آواي دور اذان
بوي لهيده علف
چشمان تر!ا فرياد را به گوش من آهسته جيغ كن
فرياد را تنها براي لبانم معنا كن
در آسمان بنفش وقت طلوع محبوبه هاي شب
فرياد كن اسمم را آهسته آهسته 85/2/21 جهاد دانشگاهي مشهد اردي بهشت آخرين سال دانشگاه روي نيمكت هاي طبقه دوم يكي از عصر هاي دلتنگي من و تو
Scarlet@
8:10 PM
Monday, June 12, 2006
#63758C
هزاران بود،هزاران نبود مردی بود که زنی را دوست داشت هزاران بود،هزاران نبود زنی بود که مردی را دوست داشت هزاران بود،هزاران نبود زنی بود و مردی که دوست نداشتند مرد و زنی که آنها را دوست داشتند یکی بود،یکی نبود شاید فقط یک بار زن و مردی که یکدیگر را دوست داشتند.
"برای احسانی" تولدت مبارک عزیزِ
Scarlet@
2:29 AM
Sunday, June 11, 2006
#63758C
Scarlet@
5:29 AM
|