cat`eyes

color="#425563">Cat`eyes

    

    &nbs p;  

 
   Monday, May 16, 2005

#63758C

تو در تو


شبی که آغاز می شود

در انتهای شبی دیگر

و باز شبی دیگر

شبی دیگر

شبی دیگر

تو را از فصل ها و روزها و ماهها

به تو در توی شبی دیگر پرتاب میکنند

گفتی: چشمهایت را ببند و نا10 بشمار

هنوز به انتها نرسیده خواهی آمد

و من سالیست که ساعتها و ساعتهابه دهگان منفور اعداد

. لعنت می فرستم

شب

و سکوتی دیگر

سکوتی از پس سکوت

آواز شب است که در آسمان می پیچد

. و با من همنوایی می کند

ارابه زئوس امشب قصد حرکت به شرق را ندارد ؛

خواهران سه گانه مرگ

! هداس

در های جهنم را بگشا

رشته حیات من دیریست که به پایان رسیده است

چشمانم را می بندم و باز تا 10 میشمارم

... و خواب مرا با خود می برد

چقدر خوب که آدم

همه انتظارش را خواب ببیند

و همه خوابهایش انتظار باشد

و همه زندگیش در خواب باشد .

چقدر
به تو
بگویم
که

این
انتظار
کشیدنی
نیست

که تو هر ساعت

، آن را می پیچی

سیگار میکنی

... و به آن پک میزنی




  Scarlet@ 12:37 AM |


Image Hosted by ImageShack.us

M@il